سوار تاکسی شدم دیدم هوا گرمه گفتم داداش این کولرت سالمه ؟
گفت سالمه اما میخام زجر اون کارگری که در عسلویه داره کار میکنه رادرک کنم
گفتم کلمنت آب داره؟
گفت آب داره اما میخام اون بچه هایی که در آبادان آب ندارند را درک کنم
گفتم حداقل یه موسیقی چیزی بگذار گرما و تشنگی حالمون نشه تا مقصد
گفت موسیقی دارم اما چند روزه تحریم کردم خودمو تا مردم مشهد را درک کنم
گفتم دستگیره شیشه را بده حداقل شیشه را پائین بکشیم خفه شدیم
گفت یعنی شما نمی خواهی همراهی کنی و درک کنی بی برقی اون هموطنانمان را در هوای شرجی ایرانشهر و زابل را؟
منم دیگه ساکت شدم و چیزی نگفتم
منم وقتی خواستم پیاده شم کرایه ندادمو درو بستم رفتم
گفت آقا کرایه چی شد ؟
گفتم نمیخای وضعیت آن پدری که شش ماهه کارخانه اش خوابیده و حقوقش را نگرفته و جیش خالی درک کنی ؟
ترمز دستی را کشید و تا اومد پارک کنه من تو کوچه ها فلنگو بستم
:: بازدید از این مطلب : 67
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24